بیقراری و بین دل و سایه
هی هروله میکنی
تا مگر این آفتاب کج تاب، یک جایی
یک جایی زیرِ تب بید
کنارِ خلوتِ بیدارِ چشمهایت
آرام بگیرد...
دست بشوید از این دلِ هزارپاره و یک جایی
یک جایی در دور دست این همه بغض و ابر
گم شود...
اصلا چه فرق میکند؟...
بمیرد...
No comments:
Post a Comment