نلرز!
به دلام میگویم: نلرز!
ساده از کرانهی دریایی این نگاه هم بگذر!
بگذر به آن تلخترین گوشهی آیینه
بگذار محوترین خاطرات ممنوع
همانجا
در امتداد همان شمعدانهای خالی
خانه کنند
بالاخره روزی عمر این آیینه هم سر میرسد...
حالا هی بلرز!
هی بلرز و حزن لرزان موجها را هیجا کن...
No comments:
Post a Comment